دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

کوتاه نوشت

براي همه پيش مي آيد. منم قاعدتا جزو همه هستم. تعدي شرطي حكم مي كند كه براي من هم پيش مي آيد. حال اينكه تقارن پيدا كرده با سالروز رفراندوم سال 58 بحث جداگانه ای است. فردا وارد ۲۲ سالگي مي شوم. هنوز اندر خم يك كوچه ام. زندگي هر روز چيزهاي عجيب و پيش بيني نشده اي براي عرضه كردن داره! قاپيدن اين فرصتها و استفاده از آنها resolution من براي 21 سالگيم هست.
اما در مورد آب و هوا. بالاخره به صورت نيم بندي انتظار به سر رسيد و چمنهاي محوطه خوابگاه، حوالي ظهر و عصر پذيراي كساني است كه با صرفه جويي و ظرافت خاصي در نپوشيدن لباس، در حال لذت بردن از هواي لطيف و زيباي بهاري هستند. صبح امروز بوي چمنهاي تازه و نم خورده چنان عقل و هوش را از سرم پراند كه براي لحظه اي فراموش كردم كه MidTerm بعد از ظهر مي تواند به طرز غيرقابل پيش بيني سخت باشد

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

يادداشت نيمه نوروزي

خدا امسال را به خير كند كه تحويل سال را سر كلاس Java بوديم. و البته تا 5 ساعت بعد از آن نيز كلاس ها ادامه داشت. از معدود دفعاتي بود كه بعد از مراجعت به كافي ترياي اصلي دانشگاه بعد از يكي از كلاس‌ها، ايراني هاي انگشت شماري را مي ديدي.
در آخر هفته قبل تحويل سال از گنبد كبود و چند سري بازارهاي نوروزي ديداري به عمل آمد كه به دليل پرداخته شدن توسط ديگر دوستان و بي‌بي‌سي و غيره مطلب خاصي در مورد آن نخواهم نوشت. فقط به ذكر اين نكته بسنده مي كنم كه استقبال خوبي از گنبد كبود شد و كانون ايرانيان دانشگاه تورنتو براي راه اندازي اين مراسم زحمت كشيده بودند كه اميدوارم در سال‌هاي بعد با كمك ديگران هر چه بهتر و وسيع تر برگزار شود. از نتايج ملموس و سريع اين جشنواره و پيامدهاي آن براي شخص من اين بود كه دوستان كانادايي زيادي در دانشگاه و خوابگاه به خاطر به رسميت شناخته شدن نيم بند نوروز در كانادا، عيد را به ما تبريك گفتند.
و اما در مورد بازارهاي نوروزي. در واقع محلي براي فروش بند و بساط هفت سين و پذيرايي نوروزي است كه در گوشه اي از آن بهاي زيادي به حركات موزون داده مي شود و بعد از پخش چند سري آهنگ توسط دي جي بي ذوق، به بهترين حركت دهنده‌ها جوايزي داده مي شود. محدوديت سني خاصي هم براي شركت در اين رقص گويا نبود. فقط دل جوان مي خواهد و دل خوش. ضمن اينكه اصولا ميانگين سني كساني كه در اين بازار رويت مي شدند بالاي 40 بود. جوانان انقلابي همه در پارتي‌هاي خصوصي تر گويا مشغول تفسير و تبيين و عمل به شعر حضرت مولانا بودند كه:

يك دست جام باده و يك دست زلف يار رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست

ديدن عكس هاي گنبد كبود و بازارهاي نوروزي جناب نادر خان داوودي هم در اين روزها توصيه موكد شده است. ناگفته نماند كه به مدد دوستان خوب خانوادگي كه در اين شهر داريم از سبزي پلو ماهي و عيدي نيز محروم نبوديم. بماند كه عمو و خاله هم از سردترين نقاط دنيا مي توانند آدم را شگفت زده و در عين حال خجل نيز بكنند. حسين هم رفاقت را به كمال رساند و سال تحويل را به جاي ماندن كنار خانواده‌، با من سپري كرد تا مبادا دلتنگي كنم و … تنها سنتي كه امسال در لحظه تحويل سال رعايت كردم همانا سه تيغ بودن است كه به دليل تنبل بودن در امر ريش زدن همه ساله بسيار ارج داده مي شود.

نادر داوودي-فتوژورناليست

ضمنا اينكه امتحان ميدترم فرداي ما به خاطر يك مشت دانشجوي تنبل معترض، كنسل شده است كه موجبات تكدر خاطر ما را فراهم كرده است. هفته بعد، با اين اوصاف و با محسوب كردن Assignment ها بسيار دهشتناك خواهد بود.
خداوند انشالله از سر تقصيرات من بگذرد. همين الان يادم آمد كه عيد را به يكي از دوستان خانوادگي تبريك نگفته ام. خدا از سر تقصيرات اين استاد يونيكس ما هم بگذرد كه فكر ما را كاملا مشغول كرده بود. شايد هم اين فراموشي به خاطر نبودن حال و هواي نوروز است. فردا روز سختي خواهد بود. من هم از بس براي هر کاری رزومه فرستاده‌ام باید هفته اي يك بار بايد براي مصاحبه آماده باشم. فردا هم ساعت 12:30یابد براي Database Assistantship مصاحبه شوم. حسين هم زحمت كشيد و كليات Access را در 45 دقيقه به من گفت. اين طوريش ديگه خيلي براي خودم هم عجيبه!

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

من خیلی خارجیم!!

دوميز دورتر از من دو نفر مشغول صحبت به زبان شيرين فارسي هستند. فرصت را مغتنم شمرده . مي پرسم:
-عذر مي خوام. مي شه لطفا هواي وسايل من را داشته باشيد تا بر مي گردم؟
-How Long?
-بيست دقيقه.
-Excuse me. How Long?
-بيست دقيقه.
نگاهش همچنان منتظر است. يعني كه متوجه منظورت نشده ام.
-Around twenty minutes.
-Ok.
-ممنون.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

امور خير

در كافي ترياي اصلي دانشگاه و درست ساعاتي پيش از امتحان Calculus به جان مرغ بيچاره ي تعبيه شده از حلال فروشي افتاده بوديم، كه دختراني زيبا رو با ظرف‌هايي پر از كيك‌هاي شكلاتي و دسرهاي ديگر به سمت ما سرازير شدند و البته هدف خيرشان صرفا جمع آوري اعانه بود. من و حسين هم چنان تشكري كرديم كه بدون چك و چانه و تبليغات جانبي ما را بي خيال شده و راهي ميز كناري شدند. حرفه اي هاي عزيز چنان با شوق و ذوقي دانشجويان قرباني رشته طراحي مد را – كه گويا جهت انجام كاري دور هم جمع شده بودند- را مخاطب قرار دادند و چنان احوال پرسي گرمي با آنها كردند كه قسمت عمده‌اي از ظرفش پس از بازگشت خالي شده بود.
بار ديگر هم كه در كافي ترياي خوابگاه با حسين مشغول درس خواندن بوديم يكي از همين شاهدان(زيبارويان) با استفاده از هزار ترفند و ناز و عشوه و سخنراني در مدح طعم كيك‌هايش و … سعي در به دام انداختن ما داشت كه بنده خدا خودش خسته شد و با جواب‌هاي سرد من و حسين- كه متعلق به خطه دست و دلباز پرور اصفهان است – عطاي چانه زني را به لقايش بخشيد و با چهره‌اي پرچين ما را ترك كرد.
نتيجه گيري اخلاقي اين كه هنگامي كه براي امور خير از شما پولي طلب مي شود بنا و سعيتان بر اين باشد كه به چهره‌ي خيّر عزيز نگاه نكنيد و فقط نيتتان را در نظر بگيريد كه در غير اين صورت خسر الدنيا و الآخره شده‌ايد…

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

فرهنگ انتظار

اين اواخر با توجه به روي كار آمدن دولت محافظه كار در ايران شاهد بحث هايي در مورد امام زمان و فرهنگ انتظار بوديم. از داستان كذايي چاه جمكران تا نقشه راه امام زمان كه به دستور مقامات بلند پايه مسكوت ماند. با من پرواز كنيد و از ايران پر اشوب كه در حال حاضر در انتظار تصميم شواري امنيت است به آمريكاي شمالي بياييد. تعجب نكنيد اينجا هم فرهنگ انتظار وجود دارد. فقط با كمي تفاوت در منتظر به فتح ت(يا همان چيزي كه انتظارش را مي كشند). چند روزي است كه هوا رو به گرمي گذاشته و دانشجويان و مردم كه گويا مدت ها حسرت به دل بوده اند در حال كم كردن لباس هاي خود و برهنگي لاقل قسمتي از اندام خود هستند. با چند نفر كه صحبت مي كردم با شوق و ذوق از تابستان و بهار ياد مي كردند. البته به هيچ وجه من الوجوه لازم به صحبت كردن نيست. فقط كافي است يك مقدار سر به زير نباشيد تا “آنچه ناديدني است، آن بيني”. مرزهاي جغرافياي چنان مفاهيم و پيش فرض هاي انسان ها و طرز نگرش را تغيير مي دهند كه گاه مي توان تا مدت زيادي به تفاوت ها و تضاد ها فكر كرد و گاه مي شود كه بخندي و يا اينكه خيلي تلخ از كنار واقعيت بگذري. اما آنچه روشن است اينكه نسل ما خيلي راحت با همه مسابل كنار مي آيد. شايد به همان دليل كه دوستم، هادي نيلي در وبلاگ خود آورده و آن این كه نسل ما كاملا سكولار تربيت شده است و اين يكي را واقعا مي توان پاي حكومت نوشت و خود مي تواند يكي از ملزومات حركت به سمت يك جامعه سكولار دموكراتيك در آينده باشد.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

نقد هسته ای

توفيق اجباري بود كه امسال مراسم اسكار را ببينم. مسلما بعد از انتخاب بهترين فيلم، اولين اقدام download فيلم است كه حسين زحمتش را كشيد. بعد از يك ميدترم خوب و كنفرانس مايكروسافت تنها چيزي كه تكميل كننده حلقه مفقوده يك روز خوب است، ديدن يك فيلم سه اسكاري يا همان Crash است. نقدي كوتاه بر فيلم دارم كه شايد مضحك و حتي مسخره باشد ولي ذهن معلول بنده تواني بشتر از اين ندارد. كساني كه فيلم را ديده اند حتما بر اين حقيقت معترفند كه داستان فيلم و نحوه روايت آن و درهم پيچيدگي شخصيت ها همگي از عوامل موفقيت اين فيلم بوده اند. در يك لايه كاراكترها با پيش قضاوت هاي خود اعمال ضد و نقيض مي كنند ولي در نهايت جنبه هاي انساني آنها تماشاگر را تحت الشعاع قرار مي دهد. شايد بتوان تنها افراد بد فيلم را پليس جوان و خانم دكتر سياه پوست دانست. تصويري كه از آمريكا بعد از 11 سپتامبر در اذهان عمومي مردم آمريكا و جهان به وجود آمده بود، كشوري نا امن با مردماني نژاد پرست است. شايد خيلي بي رحمانه و سريع نتيجه گيري مي كنم ولي اين فيلم را تلاشي مي بينم براي نشان دادن امنيت نسبي كه در كنار همه مسايل نژادپرستي و … در آمريكا وجود دارد. شايد بتوان اينگونه گفت كه هاليود قصد تثبيت اوضاع آشفته ايالت متحده را در اذهان عمومي دارد. به عقيده من اين فيلم گام مثبتي است در جهت نشان دادن اينكه آمريكا با اينكه دست به گريبان مسايل زيادي شده است و امنيت و آرامش از آن گرفته شده است، ولي هنوز براي تعداد زيادي از مردم مي تواند محل آرامش، دوست داشتن و احساس امنيت داشتن باشد. هر چند كه واقعيت هاي حاكم بر جامعه آمريكا به گونه اي تصوير شده كه شايد واقع گرايانه به نظر بيايد ولي در نهايت با وجود همه مسايل پيش آمده پايان فيلم تا حد زيادي خوشايند است و در پس زمينه ذهن تصوير خوبي از اين هرج و مرج به تصوير كشيده شده باقي مي ماند.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

ماشین لباس شویی

وفتي تعريف را اشتباه بكني مسلمه كه مساله اشتباه حل مي شه. به خصوص اگه دو تا مساله هم پشت سر هم باشه و هر دو از يه سنخ. حتي حال شماتت كردن خودم را هم ندارم.
(This pragraph is only for personal reasons )

يك مساله كوچك درباره ماشين لباس شويي و ختم این پست. تقريبا يك ماه از ترم پيش گذشته بود و در اوايل آشنايي با رضا به سر مي بردم. مشغول خوردن غذاي ابتياع شده از خوابگاه مجاور بوديم كه سركار عليه كارولين كه هميشه خدا شكمشان را موقع راه رفتن كمي به جلو مي دهند ، با صداي بلند و پر هياهو و هيجان هميشگي، با حالتي اسرار آميز از رضا علت برداشتن انبوه زياد همزن قهوه را جويا شد. بنده خدا نمی دانست که همزنها را من برداشته ام. رضا هم با چشمكي به كارولين از كنار قضيه گذشت. از آنجايي كه از اوان كودكي بنده ملقب به كمال كنه بوده ام چنان سيريش رضا شدم كه بنده خدا چاره اي نديد جز تعريف كردن همه ماجرا و البته با جزييات كافي و بدون نقص. موضوع از اين قرار بود كه دوستان به جاي دادن يك دلار براي شستن لباس هايشان از همزن به عنوان پول استفاده مي كنند. جزييات كار را به خاطر سو استفاده هاي احتمالي توضيح نمي دهم ولي همين قدر بس كه اين جماعت به قدري از اين ماشين لباس شويي ها سو استفاده كردند كه به تدريج سيم و … براي راحتي بيشتر و خطاي كمتر جايگزين شد. يك بار هم در يك اقدام ناشيانه- يكي از بچه ها كه منابع آگاه از من خواسته اند تا نامش فاش نشود- سيم مربوطه گير كرده بود و پرسنل ساختمان مجبور به تعمير ماشين شده بودند. در پي اين مصيبت عظيم و فاجعه نابخشودني در طبقه 14، جلسات متعددي برگزار شد و به طور عمومي تذكر داده شد كه اگر كسي در حين ارتكاب جرم ديده شود از خوابگاه اخراج مي شود و هيچ گاه ديگر به او در خوابگاه اتاق داده نخواهد شد و … اما اين جماعت دانشجو گوشش بدهكار نبود و استادان فن كماكان با ظرافت خاصي دور از چشم ديگران ياور لباس هايشان را استاد مي كردند. اين وضيعت ادامه داشت تا بعد از كريسمس كه به جاي سكه يك دلاري و پس از 50 سنت تخفيف براي شستن و همچنين خشك كردن، بايد از دو كوارتر استفاده مي كرديم. وقتي مذاكرات ثمر بخش نيست از روش هاي غير دموكراتيك تر استفاده خواهد شد. هر چند كه اين بازي 50 سنت به نفع من تمام شد ولي گويا دوستان موفق به هك كردن سيستم جديد هم شده اند و با ظرافت خاصي 50 سنت ديگر هم به خودشان تخفيف مي دهند..

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

Virtual Earth

قطعا همه شما Google Earth و تجربه عجيب و جديد گوگل را هنوز به ياد نبرده ايد. تجربه اي فراموش نشدني و هيجان انگيز كه امكان ديدن زمين پهناور را تنها با اينترنت براي همگان ميسر ساخت. بيل گيتس و دوستانش شايد تنها كساني بودند كه از اين تجربه به تلخي ياد مي كنند و با وجود پيشتاز بودن سهام اين شركت در در دره سيلكون آن را در حد شوخي ارزيابي مي كنند.و اما امروز مايكروسافت برگ برنده خود را در اين زمينه رو كرد. Virtual Earth مايكروسافت اين امكان را مي دهد تا سوار بر ماشين، خيابان هاي مهمترين شهرهاي دنيا را طي كنيد و لوكس ترين و معروف ترين هتل ها، فروشگاه ها، موزه ها و … را ببينيد. در نسخه Preview در حال حاضر دو شهر سياتل و سان فرانسيسكو قابل دسترسي است و ذكر اين نكته هم حالي از لطف نيست كه تنها براي شهر سياتل با استفاده از چندين ون كه هر كدام مجهز به ده دوربين بوده اند حدود 10 ميليون عكس تهيه كرده اند تا اين تجربه جديد را عرضه كنند. آنچه كه گوگل كم داشت مايكروسافت بدين سان جبران كرد و قطعا بايد يه انتظار نشست تا عكس العمل جديد گوگل را ديد. شايد Google Earth 3D كه قابليت ديدن سه بعدي را بدهد كه صد البته هزينه اش سر به فلك خواهد كشيد. ضمنا قابليت ديگري نيز كه عرضه شده است، پيدا كردن مكاني است كه در آن به اينترنت وصل هستيد و با دقت فوق العاده زياد است . در قسمت ديگري به نام Eye Birds مي توانيد عكس هاي با كيفيتي را به دو مرحله زوم و از 4 زاويه ببينيد كه انصافا كيفيت بالايي دارند. آدرس اين سايت را هم اين گونه آورده اند:
http://local.live.com