دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

يادداشت نيمه نوروزي

خدا امسال را به خير كند كه تحويل سال را سر كلاس Java بوديم. و البته تا 5 ساعت بعد از آن نيز كلاس ها ادامه داشت. از معدود دفعاتي بود كه بعد از مراجعت به كافي ترياي اصلي دانشگاه بعد از يكي از كلاس‌ها، ايراني هاي انگشت شماري را مي ديدي.
در آخر هفته قبل تحويل سال از گنبد كبود و چند سري بازارهاي نوروزي ديداري به عمل آمد كه به دليل پرداخته شدن توسط ديگر دوستان و بي‌بي‌سي و غيره مطلب خاصي در مورد آن نخواهم نوشت. فقط به ذكر اين نكته بسنده مي كنم كه استقبال خوبي از گنبد كبود شد و كانون ايرانيان دانشگاه تورنتو براي راه اندازي اين مراسم زحمت كشيده بودند كه اميدوارم در سال‌هاي بعد با كمك ديگران هر چه بهتر و وسيع تر برگزار شود. از نتايج ملموس و سريع اين جشنواره و پيامدهاي آن براي شخص من اين بود كه دوستان كانادايي زيادي در دانشگاه و خوابگاه به خاطر به رسميت شناخته شدن نيم بند نوروز در كانادا، عيد را به ما تبريك گفتند.
و اما در مورد بازارهاي نوروزي. در واقع محلي براي فروش بند و بساط هفت سين و پذيرايي نوروزي است كه در گوشه اي از آن بهاي زيادي به حركات موزون داده مي شود و بعد از پخش چند سري آهنگ توسط دي جي بي ذوق، به بهترين حركت دهنده‌ها جوايزي داده مي شود. محدوديت سني خاصي هم براي شركت در اين رقص گويا نبود. فقط دل جوان مي خواهد و دل خوش. ضمن اينكه اصولا ميانگين سني كساني كه در اين بازار رويت مي شدند بالاي 40 بود. جوانان انقلابي همه در پارتي‌هاي خصوصي تر گويا مشغول تفسير و تبيين و عمل به شعر حضرت مولانا بودند كه:

يك دست جام باده و يك دست زلف يار رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست

ديدن عكس هاي گنبد كبود و بازارهاي نوروزي جناب نادر خان داوودي هم در اين روزها توصيه موكد شده است. ناگفته نماند كه به مدد دوستان خوب خانوادگي كه در اين شهر داريم از سبزي پلو ماهي و عيدي نيز محروم نبوديم. بماند كه عمو و خاله هم از سردترين نقاط دنيا مي توانند آدم را شگفت زده و در عين حال خجل نيز بكنند. حسين هم رفاقت را به كمال رساند و سال تحويل را به جاي ماندن كنار خانواده‌، با من سپري كرد تا مبادا دلتنگي كنم و … تنها سنتي كه امسال در لحظه تحويل سال رعايت كردم همانا سه تيغ بودن است كه به دليل تنبل بودن در امر ريش زدن همه ساله بسيار ارج داده مي شود.

نادر داوودي-فتوژورناليست

ضمنا اينكه امتحان ميدترم فرداي ما به خاطر يك مشت دانشجوي تنبل معترض، كنسل شده است كه موجبات تكدر خاطر ما را فراهم كرده است. هفته بعد، با اين اوصاف و با محسوب كردن Assignment ها بسيار دهشتناك خواهد بود.
خداوند انشالله از سر تقصيرات من بگذرد. همين الان يادم آمد كه عيد را به يكي از دوستان خانوادگي تبريك نگفته ام. خدا از سر تقصيرات اين استاد يونيكس ما هم بگذرد كه فكر ما را كاملا مشغول كرده بود. شايد هم اين فراموشي به خاطر نبودن حال و هواي نوروز است. فردا روز سختي خواهد بود. من هم از بس براي هر کاری رزومه فرستاده‌ام باید هفته اي يك بار بايد براي مصاحبه آماده باشم. فردا هم ساعت 12:30یابد براي Database Assistantship مصاحبه شوم. حسين هم زحمت كشيد و كليات Access را در 45 دقيقه به من گفت. اين طوريش ديگه خيلي براي خودم هم عجيبه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.