اين اواخر با توجه به روي كار آمدن دولت محافظه كار در ايران شاهد بحث هايي در مورد امام زمان و فرهنگ انتظار بوديم. از داستان كذايي چاه جمكران تا نقشه راه امام زمان كه به دستور مقامات بلند پايه مسكوت ماند. با من پرواز كنيد و از ايران پر اشوب كه در حال حاضر در انتظار تصميم شواري امنيت است به آمريكاي شمالي بياييد. تعجب نكنيد اينجا هم فرهنگ انتظار وجود دارد. فقط با كمي تفاوت در منتظر به فتح ت(يا همان چيزي كه انتظارش را مي كشند). چند روزي است كه هوا رو به گرمي گذاشته و دانشجويان و مردم كه گويا مدت ها حسرت به دل بوده اند در حال كم كردن لباس هاي خود و برهنگي لاقل قسمتي از اندام خود هستند. با چند نفر كه صحبت مي كردم با شوق و ذوق از تابستان و بهار ياد مي كردند. البته به هيچ وجه من الوجوه لازم به صحبت كردن نيست. فقط كافي است يك مقدار سر به زير نباشيد تا “آنچه ناديدني است، آن بيني”. مرزهاي جغرافياي چنان مفاهيم و پيش فرض هاي انسان ها و طرز نگرش را تغيير مي دهند كه گاه مي توان تا مدت زيادي به تفاوت ها و تضاد ها فكر كرد و گاه مي شود كه بخندي و يا اينكه خيلي تلخ از كنار واقعيت بگذري. اما آنچه روشن است اينكه نسل ما خيلي راحت با همه مسابل كنار مي آيد. شايد به همان دليل كه دوستم، هادي نيلي در وبلاگ خود آورده و آن این كه نسل ما كاملا سكولار تربيت شده است و اين يكي را واقعا مي توان پاي حكومت نوشت و خود مي تواند يكي از ملزومات حركت به سمت يك جامعه سكولار دموكراتيك در آينده باشد.
نقد هسته ای
توفيق اجباري بود كه امسال مراسم اسكار را ببينم. مسلما بعد از انتخاب بهترين فيلم، اولين اقدام download فيلم است كه حسين زحمتش را كشيد. بعد از يك ميدترم خوب و كنفرانس مايكروسافت تنها چيزي كه تكميل كننده حلقه مفقوده يك روز خوب است، ديدن يك فيلم سه اسكاري يا همان Crash است. نقدي كوتاه بر فيلم دارم كه شايد مضحك و حتي مسخره باشد ولي ذهن معلول بنده تواني بشتر از اين ندارد. كساني كه فيلم را ديده اند حتما بر اين حقيقت معترفند كه داستان فيلم و نحوه روايت آن و درهم پيچيدگي شخصيت ها همگي از عوامل موفقيت اين فيلم بوده اند. در يك لايه كاراكترها با پيش قضاوت هاي خود اعمال ضد و نقيض مي كنند ولي در نهايت جنبه هاي انساني آنها تماشاگر را تحت الشعاع قرار مي دهد. شايد بتوان تنها افراد بد فيلم را پليس جوان و خانم دكتر سياه پوست دانست. تصويري كه از آمريكا بعد از 11 سپتامبر در اذهان عمومي مردم آمريكا و جهان به وجود آمده بود، كشوري نا امن با مردماني نژاد پرست است. شايد خيلي بي رحمانه و سريع نتيجه گيري مي كنم ولي اين فيلم را تلاشي مي بينم براي نشان دادن امنيت نسبي كه در كنار همه مسايل نژادپرستي و … در آمريكا وجود دارد. شايد بتوان اينگونه گفت كه هاليود قصد تثبيت اوضاع آشفته ايالت متحده را در اذهان عمومي دارد. به عقيده من اين فيلم گام مثبتي است در جهت نشان دادن اينكه آمريكا با اينكه دست به گريبان مسايل زيادي شده است و امنيت و آرامش از آن گرفته شده است، ولي هنوز براي تعداد زيادي از مردم مي تواند محل آرامش، دوست داشتن و احساس امنيت داشتن باشد. هر چند كه واقعيت هاي حاكم بر جامعه آمريكا به گونه اي تصوير شده كه شايد واقع گرايانه به نظر بيايد ولي در نهايت با وجود همه مسايل پيش آمده پايان فيلم تا حد زيادي خوشايند است و در پس زمينه ذهن تصوير خوبي از اين هرج و مرج به تصوير كشيده شده باقي مي ماند.
ماشین لباس شویی
وفتي تعريف را اشتباه بكني مسلمه كه مساله اشتباه حل مي شه. به خصوص اگه دو تا مساله هم پشت سر هم باشه و هر دو از يه سنخ. حتي حال شماتت كردن خودم را هم ندارم.
(This pragraph is only for personal reasons )
يك مساله كوچك درباره ماشين لباس شويي و ختم این پست. تقريبا يك ماه از ترم پيش گذشته بود و در اوايل آشنايي با رضا به سر مي بردم. مشغول خوردن غذاي ابتياع شده از خوابگاه مجاور بوديم كه سركار عليه كارولين كه هميشه خدا شكمشان را موقع راه رفتن كمي به جلو مي دهند ، با صداي بلند و پر هياهو و هيجان هميشگي، با حالتي اسرار آميز از رضا علت برداشتن انبوه زياد همزن قهوه را جويا شد. بنده خدا نمی دانست که همزنها را من برداشته ام. رضا هم با چشمكي به كارولين از كنار قضيه گذشت. از آنجايي كه از اوان كودكي بنده ملقب به كمال كنه بوده ام چنان سيريش رضا شدم كه بنده خدا چاره اي نديد جز تعريف كردن همه ماجرا و البته با جزييات كافي و بدون نقص. موضوع از اين قرار بود كه دوستان به جاي دادن يك دلار براي شستن لباس هايشان از همزن به عنوان پول استفاده مي كنند. جزييات كار را به خاطر سو استفاده هاي احتمالي توضيح نمي دهم ولي همين قدر بس كه اين جماعت به قدري از اين ماشين لباس شويي ها سو استفاده كردند كه به تدريج سيم و … براي راحتي بيشتر و خطاي كمتر جايگزين شد. يك بار هم در يك اقدام ناشيانه- يكي از بچه ها كه منابع آگاه از من خواسته اند تا نامش فاش نشود- سيم مربوطه گير كرده بود و پرسنل ساختمان مجبور به تعمير ماشين شده بودند. در پي اين مصيبت عظيم و فاجعه نابخشودني در طبقه 14، جلسات متعددي برگزار شد و به طور عمومي تذكر داده شد كه اگر كسي در حين ارتكاب جرم ديده شود از خوابگاه اخراج مي شود و هيچ گاه ديگر به او در خوابگاه اتاق داده نخواهد شد و … اما اين جماعت دانشجو گوشش بدهكار نبود و استادان فن كماكان با ظرافت خاصي دور از چشم ديگران ياور لباس هايشان را استاد مي كردند. اين وضيعت ادامه داشت تا بعد از كريسمس كه به جاي سكه يك دلاري و پس از 50 سنت تخفيف براي شستن و همچنين خشك كردن، بايد از دو كوارتر استفاده مي كرديم. وقتي مذاكرات ثمر بخش نيست از روش هاي غير دموكراتيك تر استفاده خواهد شد. هر چند كه اين بازي 50 سنت به نفع من تمام شد ولي گويا دوستان موفق به هك كردن سيستم جديد هم شده اند و با ظرافت خاصي 50 سنت ديگر هم به خودشان تخفيف مي دهند..
Virtual Earth
قطعا همه شما Google Earth و تجربه عجيب و جديد گوگل را هنوز به ياد نبرده ايد. تجربه اي فراموش نشدني و هيجان انگيز كه امكان ديدن زمين پهناور را تنها با اينترنت براي همگان ميسر ساخت. بيل گيتس و دوستانش شايد تنها كساني بودند كه از اين تجربه به تلخي ياد مي كنند و با وجود پيشتاز بودن سهام اين شركت در در دره سيلكون آن را در حد شوخي ارزيابي مي كنند.و اما امروز مايكروسافت برگ برنده خود را در اين زمينه رو كرد. Virtual Earth مايكروسافت اين امكان را مي دهد تا سوار بر ماشين، خيابان هاي مهمترين شهرهاي دنيا را طي كنيد و لوكس ترين و معروف ترين هتل ها، فروشگاه ها، موزه ها و … را ببينيد. در نسخه Preview در حال حاضر دو شهر سياتل و سان فرانسيسكو قابل دسترسي است و ذكر اين نكته هم حالي از لطف نيست كه تنها براي شهر سياتل با استفاده از چندين ون كه هر كدام مجهز به ده دوربين بوده اند حدود 10 ميليون عكس تهيه كرده اند تا اين تجربه جديد را عرضه كنند. آنچه كه گوگل كم داشت مايكروسافت بدين سان جبران كرد و قطعا بايد يه انتظار نشست تا عكس العمل جديد گوگل را ديد. شايد Google Earth 3D كه قابليت ديدن سه بعدي را بدهد كه صد البته هزينه اش سر به فلك خواهد كشيد. ضمنا قابليت ديگري نيز كه عرضه شده است، پيدا كردن مكاني است كه در آن به اينترنت وصل هستيد و با دقت فوق العاده زياد است . در قسمت ديگري به نام Eye Birds مي توانيد عكس هاي با كيفيتي را به دو مرحله زوم و از 4 زاويه ببينيد كه انصافا كيفيت بالايي دارند. آدرس اين سايت را هم اين گونه آورده اند:
http://local.live.com
بخت بلند
يك روزي پيش مي آيد كه حال و حوصله هيچ كاري را نداري. نه درست مي آيد، نه مطالعت مي آيد نه هيچي! بايد بزني بيرون تا سرت هوايي بخوره! بعد از کمی متر كردن خيابان يانگ و سر زدن به چند تا كتاب فروشي و يكم مال گردي احساس بهتري پيدا مي كني! لاقل در حد وبلاگ نوشتن حوصله پيدا مي كني. اما روز ديگر پيش مي آيد كه هزار تا كار داري. درست همان موقع است كه از بخت بلندت صد نفر به شام و سينما و ناهار و عصرانه و .. دعوت مي كنند! اونوقته كه مجبوري بعد از چند بار لعنت فرستادن به شانست، همه را بي خيال شي و مثل يك پسر خوب و مودب بشيني سر زندگيت!!
پاتیناژ
خيابان شرقي غربي گلد(Gould) را مي توان يكي از اصلي ترين خيابان هاي دانشگاه محسوب كرد. اين خيابان از تقاطع خيابان Mutual – كه يك در خوابگاه ما در آن قرار گرفته- آغاز و پس از تقاطع با خيابان شمالي جنوبي چرچ(Church) تا خيابان معروف يانگ ادامه مي يابد. درست در تقاطع خيابان چرچ و در ضلع شرقي و جنوبي چهار راه دانشكده مهتدسي و علوم كامپيوتر واقع شده و پس از آن ساختمان هاي دانشگاه در طرفين قرار مي گيرند. بين خيابان هاي يانگ و چرچ، خيابانكي( توهين به آقا جواد خياباني كه البته تازه هم وبلاگ راه انداخته اند نباشد) به نام ويكتوريا، گلد را به خيابان داندس(Dundas) متصل مي كند. درست نبش خيابان ويكتوريا كتاب فروشي دانشگاه قرار دارد كه لوازم التحرير، كتاب، لباس، فنجان، لپ تاپ، نرم افزار و … را با قيمت چند برابر به دانشجويان پولدار و راحت طلب عرضه مي كند در سمت ديگر زمين يخ زده و آماده پاتيناژ دانشگاه قرار دارد كه پذيراي دانشجويان و هر قشر ديگري است كه براي مدتي صاحب يك جفت كفش اسكی است. تمام صغري كبري هاي ذكر شده هم براي داشتن نمايي كلي از محل اين زمين است كه مساحتي حدود 400 يا 500 متر دارد. اولين باري كه توجهم جلب شد دانشجوياني بودند كه با كفش هاي عاديشان دروازه درست كرده بودند و مشغول بازي هاكي بودند. دست مثل سيستمي كه در ايران در بعضي از جاهاي تهران براي فوتبال استفاده مي شود. با اين تفاوت كه از ملزومات اين بازي سرد بودن زياد هواست! امروز هم صحنه جالب تري ديدم كه نوشتن اين پست را برايم تحريك آميز تر كرد. شخص معلولي يا يكي از چهارچرخه هاي كوچك باتري كه دولت انتاريو به معلولين و ناتوانان مي دهد مشغول اسكي كردن بود. ابتدا كمي شتاب را زياد مي كرد و پس از مدتي فرمان را مي چرخاند و به دليل كم بودن اصطكاك وسيله نقليه مذكور قدري داوطلبانه تر به چرخيدن ادامه مي داد. گويا من تازه رسيده بودم چون شخص مذكور حركات را خيلي محتاطانه شروع كرد و پس از مدتي با جسارت بيشتري فرمان را مي چرخاند تا چرخش طولاني تري تا تجربه كند. در City Hall هم زمين يزرگي براي پاتيناژ توسط دولت انتاريو تعبيه شده ولي هنوز سعادت بهره برداري از آنها را نداشته ايم. تا جايي كه دوستان به ما گفته اند تجربه اول با مقادير زيادي درد در ناحيه پشت همراه است. علي اي حال ضرر احتمالي، عقلا دفعش را به خاطر درد احتمالي، واجب نمي كند!!( از سري جمله هاي قصار)
راه های زیززمینی
یكي از ويژگي هاي جالب و دوست داشتني تورنتو – صد البته براي من – راههاي زيرزمينيdown town است. قسمت عمده اي از down town كه شامل ايستگاه هاي مترو هم هستند توسط اين راه ها به هم متصل هستند. فروشگاه هاي مختلف و غذاهاي آماده هم كه غوغا مي كنند! ورود و خروج هم علاوه بر مترو از داخل بعضي از Mall ها و همچنين بعضي از خيابان ها امكان پذير است. درست زماني كه روي زمين و در سرماي زير صفر تعداد كمي از ابناي بشر در حال رفت و آمد هستند و فقط ماشين ها با آسودگي خيال طي طريق مي كنند، سيل جمعيت در زير زمين در رفت و آمد و جنب و جوشند. درست مثل كلني مورچه ها! رستوران ها از مشتري و پر و خالي مي شوند و فروشگاه ها هم پذيراي مشتري ها هستند. در نزديكي ساختمان هاي مهم و شركت هاي بزرگ، معماري داخلي بر حسب معماري ساختمان شركت تغيير مي كند و نام آن منطقه نيز اثر گرفته از همين امر است. بعضي از فروشگاه ها مثل Staples نيز از همين طريق قابل دسترسي هستند و مي توان به طبقه هاي بالاتر رفت. هر چند كه اكثر قسمت هاي down town از طريق اين مسيرها به هم متصلند ولي بنا بر آنچه كه در نقشه ها يافتيم، شهرداري اونتاريو در حال ساختن راه هاي جديد زيرزميني است تا قسمت وسيع تري را تحت پوشش اين راهها در بياورد!
Clubs and Pubs
در LifeSyle دانشجويان كانادايي، رفتن به Club و Pub جزو لاينفك زندگيست. بهترين زمان هم جمعه شبها و قبل از شروع شدن MidTerm ها و همينطور بعد از MidTerm و قبل Final مي باشد. البته به تناسب رشته اين زمان هم دستخوش تغييرات مي شود. به عنوان مثال سركار عليه، Emily كه در رشته سخت و نخبه پرور Dance مشغول به تحصيل هستند، قطعا Club را مكان مناسبي براي تمرين و مرور درس هاي خوانده شده مي داند و يا خيل عظيم دانشجويان Radio & Tv كه نيكولاس نمونه آماري خوبي از جامعه آنهاست، با توجه به نداشتن امتحان و صرفا پروژه هاي متعددي كه بايد تا آخر ترم آنها را انجام دهند، هميشه براي اين امور وقت كافي و وافي دارند. ورودي اين اماكن هم در صورت مجاني نبودن حداكثر حوالي 10 دلار است. اما پول زيادي صرف خريد الكل جات مي شود كه كسب و كار كلاب داران و پاب داران را رونق ويژه اي داده است. اين كسب و كارها حساب ويژه اي بر روي دانشجويان باز مي كنند و با توزيع بروشور و اقسام ديگر تبليغات سعي در رونق بخشيدن هر چه بيشتر به كسب و كار خود دارند. رقصيدن، بيليارد بازي كردن، چانه زني با ضعيفه ها و از همه مهمتر ميگساري تا سر حد مست شدن از جمله كارهايي است كه دانشجويان در اين اماكن بر آنها همت مي گمارند. خوابيدن تا ظهر روز بعد، كار نكردن مغز تا انتهاي شنبه شب، بي حالي و متوسل شدن به تخت خواب هم از عوارض اين تفريح نا سالم است. توصيه هاي زيادي از جانب دوستان شده بود كه حد اقل براي يك بار جهت آشنا شدن با اين LifeStyle سري به كلاب زده و به جاي رقصيدن و نوشيدن كشف رازي تنها با خوردن اب پرتقال و مشاهده ديدني ها بپردازم كه البته علي رغم دعوت هاي متعدد از جانب دوستان ايراني و خارجي، از رفتن امتناع كرده و البته همينطور كه از اين پست بر مي آيد چندان هم در مورد اين مسايل كم اطلاع نيستم و سعي مي كنم بر روي موارد مهمتري متمركز باشم.
وبلاگ ها
يكي از نكاتي كه عنوان كردنش شايد خالي از لطف نباشد بحث وبلاگ هاي خواندني خارج از كشور هستند. نكته اشتراك اكثر اين وبلاگ ها هم نوشته شدن آنها توسط دانشجويان فوق ليسانس و دكتر است كه اكثرا هم در رشته هاي فني مشغول به تحصيلات هستند. صد البته وبلاگ هاي خواندني ديگري نيز هستند كه توسط غير دانشجويان نوشته مي شود ولي مذاق بلاگي بنده با تعداد كمي از اين دسته همخواني دارد. قبل از عزيمتم به تورنتو براي آشنايي با فرهنگ و آداب و رسوم كانادايي، مقادير زيادي وبلاگ هاي ايرانيان كانادايي و به خصوص تورنتويي را از لحاظ گذراندم و آنچه خواندني و جالب يافتم در وبلاگ هاي دانشجويي بود. شايد چون كه قرار بود شرايط مشابهي را تجربه كنم. در هر صورت لينك هاي سمت چپ قسمتي از وبلاگ هاي مورد علاقه من هستند. اشتراك وبلاگ هاي بسيار خواندني هم دير به دير آپديت شدن آنها است. مسلما همين دير آپديت شدن تاثير به سزايي در خواندني كردن آنها دارد. فشرده بودن مشاهدات و وقايع و اولويت دادن به مطالب جالب و خواندني همگي از فاكتورهاي تاثير گذارند. البته اطلاعات دقيق، آكادميك و كامل را با آناليز علمي مي توان از خانم شاخساري در وبلاگ فرنگوپوليس جويا شد كه كاملا در اين حيطه مسلط و صاحب نظر هستند.
اطلاع رساني
اين هفته Study Week هست و تا جايي كه من مطلع شدم بر اساس سياست هاي دانشگاه هاي مختلف مي تواند متفاوت باشد و هفته به خصوصي براي همه دانشگاه ها نيست. نكته قابل توجه اين كه تمام تكاليف و امتحانات خف و نيمه خف برگزار شده اند و فقط يك امتحان در جمعه هفته بعد انتظارمان را مي كشد. اينم از برنامه ريزي هسته اي(به قول نيك آهنگ) دپارتمان ما. هر چند كه من براي خودم كلي كار تراشيده ام و مشغول هستم… مي خواستم مقاديري در مورد Cuddling Party بنويسم كه به علت نبود وقت فعلا از كنارش رد مي شوم. تا فرصتي بهتر.