دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

New year

پريروز قراري بود مبني بر جمع شدن دانشجويان ايراني Computer Science(سرجمع 4 نفر مي شيم) در رستوراني كه حسين در آن Assistant Manager است و قرار هم بود تا هماهنگي شود و قيمت ها دانشجويي و يا زير دانشجويي حساب شود(مجاني ديگه). منم كه طبق معمول منزل يكي از دوستان ابوي گرام بودم و از آنجا راهي محل قرار شديم. طبق معمول اين قرارها حتما شصت پاي يكي در چشمش مي رود يا چه و چه مي شود تا بالاخره جمع تكميل نشود. من و حسين به همراهي ترانه و دوستش سعيد در Cora’s … (بقيش را يادم نيست) پس از خوشامدگويي صاحب رستوران در يك ميز 4 نفره مستقر شديم و از بد ماجرا گويا گارسوني كه قرار بود براي ما بياد پسر بود ولي يك خانمي براي ما منو ها را آورد. هر چند حسين كمي تا قسمتي ابري گوشي را دست خانم داد و قسمتي از چيز هايي كه خورديم في سبيل الله شد ولي به ناچار پول غذاي اصلي را داديم. ناگفته نماند كه خود حاشيه اي كه خورديم مي توانست يك آدم معمولي را سير كند ولي البته دانشجو جماعت كه استثنا از آدم هاي معمولي هستند. اما قسمت خوب ماجرا آفتابي بودن هوا بود و با اينكه سعيد و ترانه از آمدن با ما به خاطر قراري كه جايي ديگر داشتند سر باز زدند من و حسين با عزمي راسخ تصميم گرفتيم كه با خاطر اين هواي آفتابي هم كه شده قدري بگرديم. البته حسين خان هر از گاهي فيلشان ياد هندوستان مي كرد و بناي بريم خونه مي گذاشتند كه با نهي صريح بنده بلافاصله منصرف مي شدند. ابتدا به درياچه انتاريو رفتيم و براي رفع حاجت به يكي از Shopping center ها رفتيم. حسين دو كوپن مجاني بستني داشت كه در ايستگاه Union گواراي وجود شد. بعد از آن هم از يك مسير زير زميني كه تمام Down Town را به هم وصل مي كند به Eaton Centre رفتيم و قدري گشت و گذار كرديم. در يكي از مغازه ها كه حسين را صدا كردم يكي از كاركنان به سرعت به سمتم آمد و گفت Yes plz و در جواب گفتم R u persianكه گفت yes و يك حال و احوال فارسي باهاش كردم. بنده خدا كلش كار نمي كرد كه وقتي من فارسي صداش مي كنم فارسي جواب بده. بعد از كمي گشت و گذار به City Hall رفتيم كه قرار بود مراسم تحويل سال در آن برگزار شود. هر چند كه مراسم تحويل سال را ديروز كمي با تاخير رسيديم ولي در لحظه شمارش معكوس مردم همگي با صداي بلند همراه شدند و پس از تحويل سال كلي جيغ زدند و طبق يك سنت حسنه همگي هم را بوسيدند و آتش بازي بسيار بسيار ساده اي برگزار شد و پس از آن هم از امت هميشه در صحنه دعوت به رقص يا اسكي در پاتيناژ شد كه به علت سرد بودن هوا راهي حانه شديم. در پاركينگ هم مدت زيادي معطل بوديم و سروش هم پس از زدن چند بوق تمام پاركينگ را در مدت 30 دقيقه اي كه معطل بوديم همراه كرد. انواع و اقسام هنر نمايي ها با بوق انجام شد و گروهي ايراني هم كه دو تا ماشين جلوتر از ما بودند با بوق عروسي شادي را به اوج رسانده بودند. ناگفته نماند كه صداي ضبطشان هم پاركينگ را پر كرده بود. عكس هاي زير متعلق به 2 روز پيش است . البته چون همه ي عكس ها را از حسين نگرفته ام ما بقي را بعدا Upload مي كنم. راستي Saunta هم براي من كلي لباس آورده. البته از ايران. اينم از مزاياي داشتن خانواده خيلي خوبه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.