به حمد الله امروز آخرين امتحان را داديم و فرصتي پيش آمد تا اصلاحي كرده، سر و صورت را صفا داده تا از نگاه هاي عجيب و غريب دوستان قدري خلاص شويم. خوشحالي حاصله منجر به كارهايي شد كه در حالت عادي از من شاهد نخواهيد بود. به عنوان مثال برف بازي در سرماي 4- و صد البته با آستين كوتاه و دمپايي لغزان كه چند مرتبه ما را نقش زمين كرد. تصور كنيد كه شب را با اضطراب دو امتحان كه اتفاقا پشت سر هم هستند در ساعت 11 خوابيده ايد تا صبح زود بيدار شويد و پي بقيه مطالعات را بگيريد كه زنگ خطر ساختمان چنان پرده گوشتان را پاره مي كند تا با دمپايي از ساختمان خارج شويد و پس از 20 دقيقه معطلي و بازگشت متوجه بي حس بودن پاي مربوطه شويد. صد البته در آمدن از زير اين فشار و خبرهاي خوش ديگر كه به عللي از ذكر آن خودداري مي شود باعث مي شود كه يك روز را در تورنتو خل بازي در آوريد. مطالب براي نوشتن به قدري زياد است كه الان هيچ حضور ذهني ندارم. زود به زود به روز خواهم كرد در ايام كريسمس. مري كريسمس!!
دستهها