دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

جهان آخرت

در جزیره سرگردانی ( دبیرستان علوی) برای ذهن کوچک و شکل پذیر ما، ارایه ادله برای وجود خدا و جهان آخرت و … از ریاضیات و فیزیک و انتگرال و غیره و حتی نان شب بسیار ضروری تر بود. یکی از استدلال های ساده اندیشانه ای که دبیر دینیمان آقای کاظمی با شور خاصی سال اول دبیرستان برایمان می کرد را زیر دوش صبحگاهی مرور می کردم. اینکه چرا هنگام ریخته شدن مقادیری زیادی آب رشته ای بر روی تنم، یاد دبیرستان علوی یا مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی می افتم خود مجال دیگری برای بحث می طلبد.

استدلال بدین گونه بود که “اگر دنیای دیگری وجود داشته باشد و انسان تا ابد در آن محکوم به جاودانگی باشد، نسبت تعداد سال های زندگی در این دنیا به آن دنیای دیگر صفر است. به زبان ریاضی حد a/b زمانی که a  (سالهای زندگی در این دنیا) عدد ثابت است و b  (تعداد سال های زندگی در جهان آخرت) به بی نهایت میل می کند، صفر است.” تا اینجای کار بسیار بحث منطقی و روشن و صحیح است.  ادامه استدال است که موضوع در خور عنایت می شود:”  اما، اگر اون دنیا وجود نداشته باشد انسانهایی که خود را تابع دین کرده اند هم مثل انسانهای بی قید و بند شصت، هفتاد سال زندگی می کنند و بعد نابود می شوند. یا به اصطلاح ایشان می خورند و می خوابند و سر می کنند. در یکی بحث نابودی هفتاد سال است. در دیگری بحث نابودی و عذاب جاودانگی است. و مسلما عقل سلیم به سبب دفع ضرر احتمالی که از قضا بی نهایت هم است، رای به وجود جهان آخرت و زندگی تحت تبعات آن خواهد داد.”

دریافتن مغالطه ای که آقای کاظمی در آن زمان مرتکب شدند، نباید کار مشکلی می بود. اما ذهن خام پسر 15 ساله، بیان خوب و لحن حق به جانب ایشان اصولا ترکیبی است که موجب تقلیل قوای عقل  کوچکم در آن زمان شد. استدلال ایشان برای حالتی که دنیای دیگر وجود ندارد اینگونه باید اصلاح شود که؛  حد a/b  زمانی که a  عدد ثابت است و b  به صفر میل می کند، بی نهایت می شود. یعنی ارزش سال های زندگی در این دنیا به دنیایی که وجود ندارد بی نهایت پر ارزش می شود.

به زبان ساده اگر آن دنیا وجود نداشته باشد و همه چی پس از 60-70 سال تمام شود، تک تک لحظات این 60 الی 70 سال ارزش بی نهایت پیدا می کنند. لحظاتی که در آن آزادی هر آنچه دوست داری بخوری و هر زمانی که میل داشتی بخوری. آنچه دوست داری گوش کنی، با هر آنکه شور داشتی برقصی. از نوشیدنی ها هر آنچه خواستی بنوشی. زمان کم و ارزشمندی که قیمتش بینهیات است را به بطالت بر سر و سینه ات نمی زنی. زمان این دنیا کالای ذی قیمتی می شود که بیهوده صرف از روخواندن متن عربی دعا نویسی نمی شود که در آن سرار لعن و نفرین به قاتل مردی بوده که در سودای قدرت، خانواده اش را فدا کرده. مولوی و حافظ می خوانی. ادبیات جهان را می خوانی و لذت می بری.  احتیاج نخواهد بود در دنیایی زندگی کنی که بهشتش زیر پای مادران است و شهادت همین مادر در دادگاه به پشیزی نیرزد. لحظات این دنیا سرار احترام به زن و بزرگداشتش می شود. افسار زندگی را در دستان عقل واقعی می دهی تا سودو عقلی که آخوند و خاخام و کشیش برایت می سازند.  با چیزی سر نمی کنی که به قول عبید زاکانی ” چون در آن داخل شوی ، سر آلتت را ببرند و اگر خارج شوی سر خودت را”

2 دیدگاه دربارهٔ «جهان آخرت»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.