بعد از مراجعت به خانه از شام پر ادویه لذیذ همراه با پیاده روی در هوای فوق العاده، گونی عجیب غریبی را پای در آپارتمان یافتم. حدس زدم وسایل مربوط به دوربینم هست که از نیویورک سفارش داده ام. از سهل انگاری پست ناراحت شدم و سرعت با تلفن عکسی گرفتم تا سر فرصت مراتب اعتراضم را به پست مربوطه اعلام کنم. گونی را بردوش انداختم و راهی خانه شدم. (برای دیدن تصویر گونی اینجا کلیک کنید) مجله لوله شده در دستم را به سرعت روی میز انداختم و با قیچی نوار پلاستیکی گونی را بریدم. از برگه مقوایی چسبیده به گونی ملتفت شدم که بسته از ایران است و نه از نیویورک. جعبه مقوایی مستقر در گونی را، که گویا سفر بسیار سختی هم داشته بود و از پهلو و سر و گردن حسابی کتک خورده بود، به سرعت باز کردم. بلافاصله دریافتم که کار کار آبجیز گرامی است که به ما التفات فراوان دارد و کتاب های خوب فارسی را مرتب برایم پست می کند. از خوشحالی و شوق مشغول ورق زدن کتاب ها شدم که نامه ای از لای یکی از کتاب ها افتاد. نامه ی محبت آمیز مادر بود که بسیار هم خاضعانه نگاشته شده بود. از ندیدن نامه زهرا شستم خبر دار شد که نامه های بیشتری در کار است و سریع السیر مشغول تکاندن کتاب ها و پیدا کردن نامه ها شدم. تک تک اعضای خانواده مهرشان را نگاشته بودند و در پاکتهایی شاد و رنگین جا داده بودند. حسابی هوایی شدم و دلتنگ و اشک ها بود که جاری شد. دوزاری افتاد که بر خلاف تصور مغز خرم، دل حسابی تنگ است. ( برای دیدن عکس کتاب ها و نامه ها اینجا را کلیک کنید. این هم دستخط سهام در یکی از کتاب ها)
دستهها
4 دیدگاه دربارهٔ «گونی محبت»
I had no idea how to approach this beeorf-now I’m locked and loaded.
Un Homme: “échantillon” = “monster”, phonétiquement du moins, je ne garantis pas l’orthographe.M. Poppins: beaucoup trop lent et contenu pour moi. Chou: pardon, “seule” voulait dire “sans Hawk”.
Každý si může založit konto v Bloggeru a tam si pak do profilu napsat informace o sobÄ›. Jen abych se pÅ™iznal, tak to kým kdo je podle mne nenà pÅ™ÃliÅ¡ důležité, zajÃmavÄ›jÅ¡Ã je jaké názory pÅ™inášÃ.
qhiqe3