دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

چرت و پرت

دوستان گله مي كردند كه چرا وبلاگ را به روز نمي كني. همين قدر بگم كه تازه امروز يك خواب 2 ساعته در بعد از ظهر يك روز سرد پاييزي كردم تا سرحال باشم. هفته اي كه گذشت سرشار از اضطراب و امتحان و تكليف و … بود كه الحمد الله همگي بالاتفاق رضايت بخش بودند و بسيار خسته كننده. صبح قبل از بيرون رفتن از خوابگاه دماي هوا را كه ديدم(-1) كاپشن تازه تعبيه شده را كه 120$ زير قيمت خريده بودم را پوشيدم و هنوز از در خوابگاه بيرون نرفته بودم كه چنان سوزي آمد كه به خاطر نداشتن آمادگي رواني از يك چنين سوزي سريع برگشتم داخل و هنگامي كه قصد بيرون رفتن را داشتم يكي از بچه هاي خوابگاه را ديدم كه با تي شرت يك لا قبا خوش خوشان جوري مي آمد كه انگار نه انگار.
ديگر اينكه دولت كانادا به خاطر تلاش بي وقفه دانشجويان و راي گيري و … شهريه ها را به مدت دو سال از 2006-2004 اصطلاحا Freeze كرده بود و مجددا از سال بعد شهريه ها افزايش پيدا مي كنند. فلذا دوباره در دانشگاه ها همه به تكاپو افتادند تا اين Freeze را تمديد كنند. گويا شهريه ها از سال 90 به اين ور افزايش3-4 برابري داشته اند در حالي كه كيفيت آموزشي به اين نسبت رشد نكرده. جا به جا هم از طرف RSU يا همان Ryerson Student Union محل هايي براي گرفتن اخذ راي قرار داده شده و از دانشجويان در حال گذر تقاضا مي كنند كه راي بدهند. من هم هر دفعه در جواب اين دوستان مي گم كه I have voted 100 times do u need any more? جواب ها هم تا به حال به اين ترتيب بوده اند. Awsome،Go for 101 ولي از همه جالب تر يكي از كاركنان رسميStudent Campus Center بود كه گوش هايش را بعد از جواب من گرفت..گويا برايش مسئوليت داشت كه همچنين جوابي را بشنود.
اندر احوالات دانشجوبان مهندسي هم آمده است كه اين موجودات بيچاره به قدري توسط امتحانات هفتگي تحت فشار هستند كه بعضي اوقات، هفته مي گذرد و گذارشان به اطراف و اكناف حمام هم نمي افتد… اصولا گاهي اوقات مي خوابند و هميشه با اضطراب زنده اند. ديروقت بود و در اتاق مطالعه خوابگاه مشغول مطالعه بودم كه يكي از بچه هاي طبقه 14 خوابگاه كه البته معروف حضور دوستان هستند گويا احتياج به قضاي حاجت پيدا كردند و به قدري كار را به لحظات بحراني رسانده بود و اخطارها را ناديده گرفته بود كه پس از برداشتن كليد و ترك اتاق تمام فضاي اتاق ناامن شده بود و بازگذاشتن در و ترك اتاق و ادامه دادن درس در لابي خوابگاه تنها راه باقي مانده بود. بعد از بازگشت دير هنگام شازده با چشماني پر از تعجب از من پرسيد كه چرا اينجا نشسته اي؟ كه گفتم به مدد حضرت عالي و ناهار پر و پيموني كه تناول كرده بوديد تمام موجوادات زنده در اتاق تا اطلاع ثانوي كشته شده اند و اتاق كاملا ضد عفوني شده است. فقط در اين مدتي كه اينجا نشسته بودم دعا مي كردم كه كسي خيال باطل رفتن توي اتاق را نداشته باشد.

یک پاسخ به «چرت و پرت»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.