دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

انکار

طعم شیرین قهوه لاته وانیلی با هوای سرد در هم می آمیزند و شور این عشق بازی در لابه لای قدم های تند عابران شیک پوش، دلم را می لرزاند.  حایل های آبی و زشت ساخت و ساز میدان داندس، مدتی است به خاطرات پیوسته.  از کنار کتاب فروشی ایندیگو می گذرم. دردی مثل تیر از پیشانیم می گذرد. حسرت آرزوهای بر باد رفته بر دلم می نشیند. آرزوی خوردن یک قهوه با او پشت میز صندلی های چوبی.  دیدن چهره آرامش در حین مطالعه. بارها و بارها آمدن و آوردنش را در ذهنم تصویر کرده بودم همانطور که صدها بار رفتن و بغل کردنش را.ذهن و روحش را آسوده می خواستم اما نه اینگونه.

سه سالگی هم گذشت. در دو سالگیم نوشتی که که محکم باشم. که وصال نزدیک است. نمی دانستم که روزگاری خواهد آمد که گذشت زمان دورترش می کند. حرفها نزده خواهند ماند و آرزوها ناکام. زمان می گذرد و هنوز باور نکرده ام.  در این سه سال در ذهن و روحم زندگی کرده ای. توان کشتنت را ندارم. بارها تلاش کردم. بی ثمر بود. هر بار که افکار هجوم می آورند در همان موقعیت سوم فوریه قرار می گیرم. تلفن عمو رضا را که تلاشش برای خبررسانی بی حاصل می ماند را قطع می کنم و رو به میترا می کنم و می پرسم: شما می دونی حال بابای من… جمله ام منعقد نشده که بغضش ده باره می ترکد. همه دنیا خراب می شود. همه چیز سیاه می شود. مغز از کار می افتد.

من در مرحله انکار مانده ام.

12 دیدگاه دربارهٔ «انکار»

امیدوارم سال آینده، در که در چهار سالگی مینویسی، از انکار گذر کرده باشی؛ که فکر میکنم هیچ چیز جز گذر زمان نخواهد توانست تلخی این خاطرات را در ذهنت کمرنگ کند….

تا شما سه فرزند و مادرتان هستيد، او هم هست. عمر او كوتاه بود، ولي زندگي او مي تواند از طريق شما ادامه يابد. آن كاري را بكنيد كه او مي خواست ولي دعوت آسماني مهلتش نداد. خيلي جوان بود كه رفت. سراسر شور زندگي بود. خيلي كارها مي توانست بكند كه فرصت نداشت.
خوشحالم آقاي بورقاني فرزنداني مانند شما از خود به يادگار گذاشته. هر كدام از شما بخشي از وجود او هستيد. هركدام پاره اي از شخصيت او را به ارث برده ايد. مشاهده شما از آلام دوستانش مي كاهد.

زندگي بر اساس اصل “حركت” معنا مي دهد.اين حركت مسبوق است به نوعي “فراموشي” و”انكار”.البته اين فراموشي و”انكار” يك”گسست”كاملي نيست كه مترادف “نفي” باشد.بلكه به صورت “گسست در تداوم”تجربه مي شود.ان امر عزيز وقابل فراموش شدن “غيبت حضور”ي است كه در حقيقت غير قابل فراموش شدن است . اين امر به عنوان مصداق مصرع:(كي رفته اي ز دل تا كه تمنا كنم تو را…)خود را نشان مي دهد.يعني سوژه در يك مرحله دست به يك فراموشي ميزند تا ابژه خود را در” لباسي نو” در مرحله اي دي گر به اثبات برساند.اين مطلبي است كه شما در نوشته ها وگفتار خود به اثبات رسانده ايد….

یادم هست ابراهیم نبوی یکبار در یکی از ستون هایش طنزی داشت با نام «تعبیر خواب» در قسمتی نوشته بود:
«وقتی در خواب دیدیم که یک فرشته ی توپولی از آسمان آمد و بستنی به ما داد تعبیرش می شود که به زودی احمد بورقانی به شما خبر خوبی می دهد!»

در سرما بستنی هم می چسبد به جای قهوه ی داغ به شرطی که بستنی اش…

حیاط مملو بود از خودرو های گوناگون، نگاه های با دلهره و دزدکی ما به سالن اجتماعات. جلسه تمام می شود.
به سمت میز هایی که از پاکت ها پر شده حرکت می کند. به دنبال نام فرزند عزیزش می گردد. در نگاهش شوقی آمیخته با نگرانی موج می زند. پاکتی را باز می کند و با لبخندی از رضایت بر روی صندلی ای می نشیند.
برای او کمال، آینه کمال بود! حقیقت جو، سرزنده و پرتلاش

آ قای بورقانی عزیز من فکر می کنم حقیقت همیشه همان چیزی است که در ذهن ما می گذرد .در واقع حقیقت زندگی هر کس همان احساس و کششی است که دارد.هیچ اجباری برای پذیرش آنچه دیگران به اسم واقعیت بر ما تحمیل میکنند نیست.
عشق و دوستی حتی مصداق های خرجی خود را هرگز هرگز و هرگز از دست نمی دهند و نیازی نیست نبودن انها را باور کنیم چون نبودنی در کار نیست.البته تا وقتی ما نخوا سته ایم.
پرگویی نکنم اما مخلص کلام اینکه حتی میتوانید نقش بازی کنید وتا زمانیکه نا خود اگاهتان نمی خواهد انطور که می خواهید تصور کنید .مثل این انتظار که در فلان تاریخ با انکه دوستش داشته اید در هرجا که می خواسته اید قهوه خواهید خورد حتی اگر تاریخها و تسلیتها چیز دیگری بگویند.

وای متاسفم. من هم یونان بودم وقتی خبر مرگ مادر بزرگم به ما داده شد. من و مامان در اون زمان تنها توانستیم همدیگه را بغل کنیم و گریه کنیم. امیدوارم که برای هیچکس در خارج از ایران این خبرهاو اطفاقات پیش نیاد. آمین

I look HIDEOUS!! Oh god, Michelin Man meets sour faced bitch! At least despite the ugliness I had a lovely time. You lot are fantastic, I really couldn't miss out on it, even though I suffered on the way home. Second To None just keeps better and I thought the afrt gallery was wonderful, I'd be there all the time if I lived in Walsall xxxx

Questa elasticità in partita il nostro mister (secondo me di gran lunga più preparato) l’ha dimostrata solo tra ottobre e dicembre, appena arrivò a Napoli.ottima osservazione amico Umberto E’ vero tra le cose da migliorare cè sicuramente la capacità di saper cambiare modulo e strategia in corsacosa che il ns mister ha fatto raramente vedere.speriamo di ricrederci.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.