دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

ترانه ناسروده

عشق یعنی نفس های به شماره افتاده. قفسه ی سینه ی تنگ شده. یعنی کوبیدن مداوم قلب به سینه، سینه ای که قلب را جواب کرده است.

عشق یعنی از دست رفتن زمان و مکان. شوری است که فزونی می گیرد. همان است که هر بار شدتش بیش می شود و زلالیش به سان شبنم صبحگاهی است، که بر لطافت گلبرگ می غلتد.

عشق لبخندی است که محو نمی شود. بوسه ای است داغ که طعمش می ماند. نوازشی است بر گونه های خیس. دست هایی است مهربان که به سویت دراز می شود. آغوش گرمی است که در آن آرامش میابی.

عشق ترانه ای است که ناسروده ماند.

[audio:http://www.kamaleddin.com/Persian/Audio/Love.mp3]

پ.ن. این نوشته صرفا یک متن ادبی است و به هیچ وجه بازگوکننده احوالات فعلی نویسنده نمی باشد.

18 دیدگاه دربارهٔ «ترانه ناسروده»

بلاگ ها به دو دسته تقسیم می شوند.

۱.بلاگ هایی که ارزش خواندن دارند.
۲. بلاگ هایی که ارزش خواندن ندارند.

شاید به راحتی بتوان اغلب وبلاگ های فارسی را در دسته دوم طبقه بندی کرد……. اکثرا شعرهای عاشقانه بی سر و ته است ……

این پست را نوشتم که که مشکلات مزاجیت را حل کنم دیگه. همان بحث تساهل و تسامح که پست قبلی بهش اشاره کرده بودم.

اي ولله! يعني از ماه ها پيش عاشق شده بودي و نگفته بودي!
مگر مي شود آدم چنين متني را بنويسد و آخرش هم بگويد كه بازگو كننده احوالات فعلي نويسنده نمي باشد 🙂
tell us the truth

همانگونه که مستحضر هستید، انسان بی عشق مثل تنبان بی کش است( برگفته از فرهنگ جبهه)
بنده هم مثل همه انسانهای کره خاکی عاشق بوده ام و حتما خواهم شد. اکثر مواقع هم فریادش نزده ام. اما آین بار ( که البته تاریخش به زمانهای دور بر می گردد) بر آن شدم تا برخلاف رویه معمول، آشکارش کنم. عشقی قدیمی که گرد و غبارش بر کتاب قلب من، ضخامتی به قطر سال دارد.

از قصد شبیه دکتر می خوندی یا لحنت همین جوریه؟
به هر حال قشنگ بود، مخصوصا با صدای خودت.

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

من هم با بالایی ها موافقم پ.ن نمی خواد

برادر كمال از توصيف زيبايتان كه انسان را به تنبان و عشق را به كش تشبيه كرديد كمال تشكر را دارم.

نیت بنده کوچک کردن عشق نبود. صرفا مزاحی است در باب وجه شبه که اینجا “بیهودگی و هرز بودن” می باشد. سخت نگیر شما.

اي بابا اينجا همه در لفافه حرفشون رو مي زنن!!
ما كه نفهميديم بالاخره شما يك ساله كه آشنا شديد يا يك ساله كه عاشق شدين؟يا يك ساله هم آشنا و هم عاشق شدين؟
در هر صورت من به عنوان دوست خواهرتون مسئولم كه بدونم داره چه بلايي سرتون مي ياد!!!!

احساس مسیولتتون قابل تقدیره. اما نگهش دارید برای ایران. من جام امنه. بلاها داره سر ایران می آید

چه خوب از جواب دادن طفره رفتين !!!در ضمن احساس مسئليت مرز نمي شناسه.
من اگر حس مسئليت نداشتم كه تا حالا ايران نمي موندم.

آقا وجعلنا خونده بودی؟ من این پستت رو چرا ندیدم تا حالا؟ بیا این همه به ما گیر میدی خودت هم که بعله؟:)
ولی خیلی جالب بود و البتّه کمی بعید به نظر میر سه که این از تراوشات ذهن ریاضی شما بوده باشه، مگر اینکه در وقت نوشتنش خیلی عاشق بوده باشی!
مخصوصاً این قسمتش:”قفسه ی سینه ی تنگ شده.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.