دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

دعواهای من و Bane

اندر معایب داشتن مک آن هم در زمانی که Computer Science می خوانی یکی اینست که مورد تمسخر عده ای قرار می گیری که در تمام طول عمرشان غیر از ویندوز سیستم عامل دیگری ندیده اند و سخن گزاف در باب OSX و Mac از زبانشان همیشه جاری است. نه تنها دلیل و برهان و هزار هزار شاهد مجابشان نمی کند بلکه شناخت ناقصشان را کامل تر از صدها ساعت nerd بازی و مطالعات و تجربه کار کردن حداقل به سه سیستم عامل به صورت حرفه ای تو می دانند. یکی از این اساتید هم که چند وقت یک بار به مک حمله می کنند حضرت Bane هستند که پس از توضیح در باب اینکه پسر کوچولو( ایشان 30 ساله هستند) امکاناتی که بیلی جونتون با هزار تبلیغ به شما می دهد به صورت کاملتری یکسال و نیم قبل در 10.4 مک بوده چنان بنا به مزخرف گویی می گذارد که دوست داری کل شرکت مایکروسافت را بر سرش خراب کنی. اکثر اوقات در تابستان با کم محلی شدید من روبه رو می شد ولی یک بار که آن روی نامحترم بنده را بالا آوردند پشت یکی از ضعیف ترین مک های (Mac mini) نشاندمش و تمام کارهای که ادعا می کرد با مک نمی توان انجام داد برایش یکی یکی انجام دادم و آنگاه اشاره کرده به سخن حضرت علی که آدم دشمن چیزیست که نسبت به آن جهل دارد و بعد از مقادیری خالی کردن عقده هایی که ازش به دل گرفته بودم نوبت من بود که حد اقل 10 کار را نشان بدهم که در مک قابل انجام است و در XP که آن موقع جدیدترین بود قابل انجام نبود. الان هم منتظر Leopard هستیم و خود من امروز توسعه بر روی Dash code را برای Leopard شروع کردم تا بار دیگر چند سال از کاربران فسیل ویندور پرباگ و مسخره مایکروسافت جلو بیفتیم.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

۱۷ ماهگی

امروز وارد 17 مین ماه حضور سبزم در سرزمین سرخ و سفید کانادا شدم. اگر یک ماه به این تعداد اضافه شود تا حالا دو تا بچه می تونستم به جامعه تقدیم کرده باشم که جزو سیاست های توصیه شده در این ماه های اخیر هم هست.
الحمد الله به مدد ورزش مرتبی که در پاییز نداشتم و تحرک فراوانی که نکردم 10 کیلو اضافه کرده ام که ضرورت حضور ساعتی برای جیم را در برنامه روزانه به صورت دردناکی یادآور می شود. اضافه کنید 6 عدد درس هسته ای, 15 ساعت تحقیقات و 3 ساعت TA که عملا زمانی برای هیچ کار اضافه ای نمی دهد. فلذا این ویکند را مغتنم شمرده و سری به جیم زده, چهل دقیقه ای بر روی تردمیل دویدیم و 1 ساعتی پینگ پونگ بازی کردیم و راهی Canadian Tire شدیم تا مخلوط کنی ابتیاع کنیم تا بساط شیرموز را به صورت خودکفا برگزار کنیم. پس از بازگشت هنوز دوش نگرفته بودیم که رضا ما را به رستوران All you can eat دعوت کرد و ما ساعتی جند تامل کردیم و چندان از نعمات خداوند بهره مند گشتیم که 45 دقیقه پیاده روی هم یارای هضم آن نبود. فلذا به خانه بازگشتیم و برای تست مخلوط کن مقادیری شیر و موز و گردو و خرما و عسل و سبوس گندم و هر آنچه در قفسه آشپزخانه یافت می شد به هم زدیم و نوش جان کرده و خود را با مرارت های فراوان و مشقت زیاد به پای لپ تاپ قدیمی رسانده و این فضای بلاگستان را آلوده کردیم.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

سرما

بالاخره امروز تورنتو هم از خجالت کانادا در آمد و برفی زد و نشست و یخ زد. اولین بار است که در این خاک غریب سرمای ۵- . یخبندان خوشحالم می کند. فکر می کنم اگر آب و هوا اینگونه ادامه پیدا کند Study Week عزیزان به اسکی و اسکیت بگذرد. من که شخصا اسکیت را مدتی است در اثر تنبلی زیاد به کناری افکنده ام و شکم برآمده را در فرقونی گذاشته و فقط و فقط دانشگاه می روم.

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

استاد داغ

یک هفته ای از آغاز ترم جدید می گذرد و کلکسیونی از اساتید آنتیک را از نظر گذرانده ایم که در روزهای آتی خدمت تک تکشان خواهم رسید. نقدا داستان کلاس آمار و احتمال را از من در این دقایق پایانی یک شنبه شب بپذیرید تا بعد. ترم شلوغی است و در کنار درس خواندن و کارکردن باید Co-OP را هم برای سال بعد در نظر داشت که خود پروژه ای عظیم است.
خانم سی و دو-سه ساله جوانی که سر کلاس به عنوان استاد حاضر می شود و قبل از هرگونه تدریس، توضیحات متخصری از خود و پیشینه اش می دهد، چندان برای من ناآشنا نیست. در تمام مدت تابستان هر روز از جلوی آفیسش رد می شدم و سلام و علیکی داشتیم. اطمینان داشتم که من را از دانشجویان فوق یا دکترا می داند و از دیدن من سر کلاسش شوک خواهد شد. از همین رو بود که بلافصله بعد از کلاس با چند سوال کوتاه جواب خودش را می گیرد تا از کنجکاوی یک ساعته ای که ذهنش را مشغول کرده بود خلاص کند. در جلسه دوم در کمال ناباوری تلفن کلاس زنگ می خورد و استاد جوان بعد از برداشتن تلفن می گوید:
-Pizza Pizza. How can I help you?
بعد از دو سه جمله شماره گیرنده که در زمان اشتباه،‌مکان اشباهی را هم گرفته قطع می کند و استاد درس را ادامه می دهد. به قطع خانم دکتر رولف یا کترین خودمون، داغترین استادی است که در رایرسون می توان یافت. حفظهی الله.